سلامت را نخواهند پاسخ گفت..........
سرها در گریبان است..........
کسی سر بر بیارد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.....
هوا بس ناجوانمردانه سرد است............
زنده یاد مهدی اخوان ثالث......از کتاب زمستان.....
ای سراپایت سبز.....
دست هایت را چون خاطره ای سوزان،در دستان عاشق من بگذار....
ولبانت را چون حسی گرم از هستی....
ب نوازش لب های عاشق من بسپار.....
باد مارا با خود خواهد برد
باد مارا با خود خواهد برد......
زنده یاد فروغ فرخ زاد....
و بازهم افتادم....تکیه گاهی ک ب نخی بیش وصل بود شده بود پتشوانه ی من......و من........بازهم یاد نگرفتم ک تکیه
گاهم را از کوهی مقاوم عبارت سازم....من....بودن را دوست دارم....من اعتماد را دوس دارم....ازوان پر قدرتت را دوس
دارم اما.....از دوباره افتادن...از خالی شدن دستانم میترسم.....در این زندگی آنقدر پر درد مرا نوازش کردند ک فهمیدم هیچ
نوازشی بدون درد نیست....فهمیدم ک....این اشک ها حاصل از همان عرق هاییست ک در رسیدن ب آرزوهایم نریخته
ام....باعث و بانی حال الانم تنها خودمم و بس....این خودم بودم ک راه غلط را انتخاب کردم وامروز......میخواهم تمام پل
های پشت سرم را خراب کنم....از عمد.....راه اشتباه را نباید بازگشت....!
خدا سرم را چگونه بالا بگیرم....؟؟؟؟؟؟این من نیستم.....برای همین است ک کارهایم دردناک است...بار الها...خسته ام....اما
میخواهم دوباره از جا برخیزم و ب راهم ادامه دهم....نیرو و امیدی ب من عطا کن تا دوباره همان ادم محکم سابق شوم....
دانی چ میخواهم از زندگی؟؟؟؟
من تو باشم....تو...پای تا سر تو....
زندگی ک هزار باره بود....بار دیگر تو....بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریای است....
کی توان نهفتنم باشد؟؟؟
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس ک لبریزم از تو،میخواهم بدوم در میان صحرا
سر بسایم ب سنگ کوهستان
تن بکوبم ب موج دریاها
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
ب پایانی دگر نیندیشم من
ک همین دوست داشتن زیباست.....
زنده یاد فروغ فرخ زاد
میخوام حرف بزنم ولی کوتاه....آخه میگن حرف اگه کوتاه باشه زودتر ب دل میشینه.....این چیزایی ک میخوام بگم
تحقیر نیس....بفهم حرف هایی ک میزنم ی تهدید نیس....ببین جنس ضد من برا ادامه ی نسل...همه چشما ب تو....همه دعا
ب دور شکم مادری ک ،میخواد منقاب کنه...ک اگه تو بیرون بیای دنیارو مضطرب کنه....ببین جنس ضد من...من تصویب
نشده ام ...من واسه تو ی موجودم ک تعریف نشدم...تو تو دست کسی بودی ک تز جنس خودمه...تو گوشت خونده خنده
ی من جلفه ی ذره...اگه ساعتای آخر شب واسه من حرومه...اگه فحش خار و مادر اصن واسه من نبوده...اگه تعجب
نمیکنن از بد بودنت...اگه هم خوابیات نشونه ی سر بودنه...اگه کرم درختی ام گ تو دنبالشی...اگه بزنیو بری ب من میگن
لاشی...اگه فرق نیاز منو تو هرزگی میشه...اگه تن واس تو ی چیز بی ارزشی میشه...اگه خیانت تو عدم زنیت منه...اگه
خیانت من خلاف طبیعت زنه...اگه بعضی وقتا تو رو ب پول ترجیح میدم...اگه وقتی ب پول میرسی من تعویض میشم....اگه
گرگایی ک با ناموست میپرنو میدری...اگه خودت گرگ میشی واسه ناموس دیگری...اگه مهم میشه بکارتو جسارتم ...اگه
وقتی منو میخوای ک تو اسارتم....اگه تو بهشتم باشی چشمت سیر نمیشه...اگه گلم خوش نباشه دلت گیر نمیشه....اگه
همیشه دنبال یکی بهتر از توام...اگه وقتی یاعسگس دیگه خارج از دورم...اگه من باعثه جهنمی بودنت...اگه تو وجودت
اراده ای مونده یکم....بذار بگم...ی عمره ک تو اسارتم...میگن ذاتت همینه...تویی ب این راحتی...بخدا این لکه ها فقط واسه
ارزشاته...قبول بی ارادگی د آخه بگو تا کی؟؟؟؟ی بارم تو ب هرزگی هام مهر ن بزن ...ی بارم تو از خوبیات ب خدا حرف
بزن....ببین جنس ضد من ب این آزادی بخند....بفهم ارزشتو مرد ب این آزادی بخند...آره بخند...بخند...بخخخخخخخخند.....
آفت زده باغ دلم در جستجوی نام تو
تو هستی وتو نیستی، منم پی سلام تو
نه آسمانی هستی و نه در زمین میبینمت
در نا خدای من طنین ،دارد فقط کلام تو
ای کهکشان آرزو شاید ستاره بگذرد
از تیره گیهای دلم، در آسمان شام تو
مرا به بند می کشی در کوچه های انزوا
من وحشیانه می شوم ،بی تازیانه رام تو
این خواهش صبور من با هرچه هست و نیستم
باشد کبوتری شود ،از من به روی بام تو
مرا نوید می دهند این لاله های سر به مهر
که عشق زنده می شود با گوشه ی پیام تو
ی نگاه ....ی نگاه...
ی قدم....ی قدم....
دنبال تو اومدم...
دیدم شدی همه چیزمو واسه تو میگذرم از خودم...
ب خودم اومدم....
دیدم با همه ی وجودم عاشق شدم....
عاشق شدم......
رفتیییییییییییییییییییی......
دلم شکسته...قلبم پره درده...
گلومو بغض و گریه خسته کرده....
آتیشم میزنه شبام ک سرده....
تو ک میدونستی شونه های من همیشه همدم گریه هاته
خودت میدیدی یکی هس ک تو روزای خوب و بد باهاته
حالا کی باهاته ک بدونی هر لحظه چشم ب راته.....
زندگی به من آموخت چگونه اشک بریزم...
اما اشک به من نیاموخت چگونه زندگی کنم..
زندگی به من آموخت درد و رنج چیست...
ولی به من نیاموخت چگونه تحملش کنم...
زندگی به من آموخت بی صدا گریستن را...
پس تا هست......زندگی باید کرد...
تا عشق هست......عاشق باید بود...
تا اشک هست......باید ریخت..
تا معشوق هست......عاشق باید بود..
تا شب هست......بیدار باید بود...
واسه ی خودم هنوز سواله
ک احساست چرا کم شد؟؟
چرا لب های خندونت یهو همرنگ ماتم شد؟
تو درگیری هرروزم با فکرایی ک بیرحمه
دلم دنبال علت هاست ولی چیزی نمیفهمه
میگی تقصیر من بوده
باید باور کنم سردی
داری تو جاده ای میری
ک دیگه برنمیگردی
قلب تو با دلم یکی بود
عشق تو برام همیشگی بود
داشتن تو برای یک روز
معنی شیرین ی زندگی بود
آآآآآآه تموم شد...
تو رفتی....
دیگه ندارمت......
آآآآآآآآآآآه چجوری میتونم بیاد نیارمت؟؟؟؟
رفتن تو برای من ینی پایان ی رویا
ینی تنها شدن من از طلوع صبح فردا
زندگیم تاریک میشه
وقتی تو پیشم نباشی چی ب من نزدیک میشه؟
نمیدونم چرا قلبت
مسیره جادشو کج کرد
کجا دستاتو ول کردم
ک چشمات با دلم لج کرد؟
میگی تقصیر من بوده
باید باور کنم سردی
داری تو جاده ای میری ک دیگه بر نمیگردی
شروع جاده تنهاییی
ولی تنها نمییمونی
یکی تو پیچ جادت هست
خودت هم اینو میدونی
دلیل رفتنت اون بود
واسه این اشتباه بودم
ب پات یک ساله صبر کردم ولی حالا....
پشیمونم............
یــــک نفــــر هــــزاران نفــــر را ,
بــــا هــــم دوســــت دارد ...!
امــــا مــــن !
نــــاشیانــــه بــــه یــــک نفــــر ,
دل میبنــــدم هـــــــــــــــزاران بــــار