آرشیو کد آهنگ دی 92 - .....میلاد مرگ عشق.....

سفارش تبلیغ
صبا ویژن



عکس رمانتیک زیر باران


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 12:14 عصر توسط باران نظرات ()



 

چرا ترک کنم سیگار لعنتی را

که فریاد میزند نبودنت را؟

که در دست میگیرم بدن نرمش را جای دستهای سردت

که کام میگیرم از لبان گرمش جای لبهای سردت که حس میکنم بودنش را …

 

درونم که می فشارد ریه هایم را و ذره ذره می پوساند

لبهایی را که لمس می شد روزی با دستانت به این هم عادت کردم

مثل تو بیجاره دلم… با هر که لحظه ای نشست عاشقش شد

و درد دلهایش را باور کرد اما نمی دانست که این روزها دیگر وفا معنایی ندارد


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 12:7 عصر توسط باران نظرات ()



 

به آخر خط رسیده بودم…

باید بهش ثابت میکردم دوستش دارم…

خیلی عصبانی بودم..

گفت:اگه دوستم داری رگتو بزن…

گفتم مرگ و زندگی دست خداست…


گفت:دیدی دوستم نداری؟


خیلی بهم بر خورد تیغو برداشتم رگمو زدم…

وقتی تو آغوش گرمش جون میدادم آروم زیر لب گفت:

اگه دوستم داشتی چرا تنهام گذاشتی؟


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 12:5 عصر توسط باران نظرات ()



lovemelody.ir 178 300x159 زندگی چیست ؟

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست…
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت
بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 12:2 عصر توسط باران نظرات ()



دل داده ام بر باد، بر هر چه بادا باد

مجنون‌تر از لیلی، شیرین‌تر از فرهاد

ای عشق از آتش، اصل و نسب داری

از تیره‌ی دودی، از دودمان باد

آب از تو طوفان شد، خاک از تو خاکستر


از بوی تو آتش، در جان باد افتاد


هر قصر بی شیرین، چون بیستون ویران

هر کوه بی فرهاد، کاهی بدست باد


هفتاد پشت ما از نسل غم بودند

ارث پدر ما را، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد، بوی تو می‌آید

تنها تو می‌مانی، ما می‌رویم از یاد

 


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 12:0 عصر توسط باران نظرات ()



گل سرخ قصمون با شبنم رو گونه هاش
دوباره دل داده بود به دست عاشقونه هاش

خونه ی اون حالا تو یه گلدون سفالی بود
جای یارش چقدر تو این غریبی خالی بود

یادش افتاد که یه روز یه باغبون دو بوته داشت
یه بهار اون دو تا رو کنار هم تو باغچه کاشت

با نوازش خورشید طلا قد کشیدن
قصشون شروع شد و همش به هم میخندیدن

شبنمای اشکشون از سر شوق و ساده بود
عکس دیوونگیشون تو قلب هم افتاده بود

روزای غنچه گیشون چقدر قشنگ و خوش گذشت
حیف لحظه هایی که چکید و مرد و برنگشت

گلای قصه ی ما اهالی شهر بهار
نبودن آشنا با بازی تلخ روزگار

فکر میکردن همیشه مال همن تا دم مرگ
بمیرن با هم میمیرن از غم باد و تگرگ

یه روز اما یه غریبه اومد و آروم و ترد
یکی از عاشقای قصه ی ما رو چید و برد

اون یکی قصه ی رفتن و باور نمیکرد
تا که بعدش چیده شد با دستای سرد یه مرد

گلای قصه ی ما عاشقای رنگ حریر
هر کدوم یه جای دنیا بودن و هر دو اسیر

هیچکی از عاقبت اون یکی با خبر نبود
چی میشد اگه توی دنیا قصه ی سفر نبود

قصه ی گلای ما حکایت عاشقیاس
مال یاسا ، پونه ها ، اطلسیا ، رازقیاس

که فقط تو کار دنیا دل سپردن بلدن
بدون اینکه بدونن خیلیا خیلی بدن

یکیشون حالا تو گلدون سفال خیلی عزیز
اون یکی برده شده واسه عیادت مریض

چقدر به فکر هم اما چقدر در به درن
اونا دیگه تا ابد از حال هم بی خبرن

روزگار تو دنیای ما قربونی زیاد داره
این بلاها رو سر خیلی کسا در میاره

بازیاش همیشه یک عالمه بازنده داره
توی هر محکمه کلی برگ و پرونده داره

این یه قانون شده که چه تو زمستون چه بهار
نمیشه زخمی نشد از بازیهای روزگار

اگه دست روزگار گلای ما رو نمی چید
حالا قصه با وصالشون به آخر می رسید

ولی روزگار ما همیشه عادتش اینه
خوبا رو کنار هم میاره بعدم میچینه

کاش دلایی که هنوزم می تپن واسه بهار
در امون بمونن از باز یای تلخ روزگار


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 11:58 صبح توسط باران نظرات ()



گفت میدانی چقد سخت است ک بگویند دوستت ندارند .

این که کسی دوستت نداشته باشد ؟

تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی

حتی تو هم بدون دوست داشتن …….!

خدا هیچ نگفت .

گفت به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است .

چشم ها را آزار میدهم .

دنیا را کثیف میکنم .

آدم هایت از من میترسند .

مرا میکشند برای این که زشتم .

زشتی جرم من است .

خدا هیچ نگفت .

گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست .

مال گل ها و پروانه ها ، مال قاصدک ها ، مال من نیست .

خدا گفت : چرا مال تو هم هست .

دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک

کار چندان سختی نیست .

اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن تو کاری دشوار است .

دوست داشتن کاری است آموختنی ، و همه رنج آموختن را نمی برند .

ببخش کسی را که تو را دوست ندارد .

زیرا که هنوز مومن نیست .

زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته .

او ابتدای راه است .

مومن دوست دارد . همه را دوست دارد . زیرا همه از من است .

و من زیبایم . چشم های مومن جز زیبا نمیبینند . زشتی در چشم هاست .

در این دایره هر چه که هست نیکوست .

آن که بین آفریده های من خط کشید ، شیطان بود .

شیطان مسئول فاصله هاست .

حالا قشنگ کوچکم نزدیک تر بیا و غمگین نباش .

قشنگ کوچک حرفی نزد و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 11:57 صبح توسط باران نظرات ()



میخوام برات قصه بگم قصه ی آشنا شدن
عاشق شدن ، سکوت و غم قصه ی مبتلا شدن

میخوام برات قصه بگم، بگم از روزا و شبا
خون به دل ما میکنن اون آدمای پر جفا

گریه ی خون و درد وغم سکوت بین عقل و دل
نداره حرفی عاشقا ،عقلم شده بی آبو گل

قصه ی آشنا شدن، قصه ی آرزو شدن
یادم اومد غریبه ای ، تنها شدن تنها شدن

شب شد و من توی سکوت نگاه گرمت رو دیدم
میون تاریکی شب گریه ی چشماتو دیدم

اما تو ای رفیق خوب ، ندیدی گریه های من
اون روز و اون شب ندیدی گریه ی بی صدای من

اون کسی که خوند تو چشات درداتو فهمید با نگاه
اون کسی که دوست میداشت ، مواظبت بود با دعا

اون من بودم عزیزکم اما تو نشناختی منو
دعا میکردم واسه تو دعای اون مسافر رو

سفر به خیر مسافرم دعای من همراهته
نگاه من به آسمون دعای من به راهته

یادت باشه حرفای من، اون شب که گفتم نازنین
کاشکی بدونی تو یه روز منظور من چی بودهمین

نمیتونم چیزی بگم وقتی پر از گلایه ای
منم پر از گلایمو نمونده حرف ساده ای

تنها سکوته بین ما، حرفی نمونده همزبون
گلایه هات زیاد شده از دست من ، نامهربون


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 11:51 صبح توسط باران نظرات ()



ما نسل بوسه هاى خیابانى هستیم

نسل خوابیدن با اس ام اس


نسل درد و دل با غریبه هاى مجازى


نسل جمله هاى کوروش و دکتر شریعتى

نسل کادوهاى یواشکى

نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس

نسل سوخته


نسل من ،نسل تو…

یادمان باشد هنگامى که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان مدام بگوییم یادش بخیر، دنیاى ما هم همینطور بود!


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 11:50 صبح توسط باران نظرات ()



من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد


باقیشو بگم میبینی گریه هات کلی حروم شد

من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه

سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه


باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم عزیزه

اما اشکات رو نگه دار نذار این جوری بریزه

حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی


من نگاهت بکنم تا تو چشام عشقو ببینی

بدجوری دیوونتم من فکر نکن این اعتراضه

همیشه نبودن تو کرده این دل رو کلافه

می دونم فرقی نداره واست عاشق بودن من

می دونم واست یکی شد بودن و نبودن من


اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده

اما بعد دیدم یه عشقه تازه اندازه اش زیاده

بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن

من بدون تو می میرم بیا و به من کمک کن


+ نوشته شده در چهارشنبه 92/10/18ساعت 11:48 صبح توسط باران نظرات ()



<   <<   6   7   8   9   10   >>   >



پایگاه صاحب الزمان - کالای خواب - پرندگان پارسی | خدشه - آرایش عروس - تبادل اطلاعات

دی 92 - .....میلاد مرگ عشق.....
…:: SmSlar.ir ::…