آرشیو کد آهنگ بهمن 92 - .....میلاد مرگ عشق.....

سفارش تبلیغ
صبا ویژن



قربون مست نگاهت، قربون چشمای ماهت

 قربون گرمی دستات، صدای آروم پاهات

 چرا بارونو ندیدی، رفتن جونو ندیدی

 خستگی هامو ندیدی، چرا اشکامو ندیدی

مگه این دنیا چقدر بود؟، بدیهاش چندتا سحر بود؟

 تو که تنهام نمیذاشتی، توی غمهام نمیذاشتی

گفتی با دو تا ستاره، میشه آسمون بباره

منم و گریه ی بارون، غربت خیس خیابون

 توی باغچه نگاهم پر گریه پر آهم

کاشکی بودی و میدیدی همه ی گلاشو چیدی

 تموم روزای هفته که پره غم شده رفته

 من و گلدونت میشینیم فقط عکساتو میبینیم

روز پنج شنبه دوباره، وعده ی دیدن یاره

 روی سنگ سردی از قبر، میریزه اشکای خستم

تا که قاصدک دوباره، خبری ازت بیاره

 با یه دسته گل ارزون، پیشتم من زیر بارون....

                        


+ نوشته شده در دوشنبه 92/11/21ساعت 5:20 عصر توسط باران نظرات ()



بـــرای تنـــوع هـــم کـــه شـــده . . .
یــه بــار ” آدم ” بـــاش . . .

 

 


+ نوشته شده در جمعه 92/11/18ساعت 8:22 عصر توسط باران نظرات ()



سکوت سهم من است
زمانی که جای لبانت را سیگار سفیدم پر می کند . . .

 


+ نوشته شده در جمعه 92/11/18ساعت 8:13 عصر توسط باران نظرات ()



                                                         

هرزگے مختص بـــہ تـن فروشے نیست


ربطے بـہ جنسیت هم نـداره


 

همیــن کہ از اعتماد کسے


 

سوء استفاده کنے … هرزه اے

همیــن کہ بــہ دروغ بگے دوستت دارمهرزه اے

همیــن کہ خیانت کنے … هرزه اے

اگــہ میخواے تــن فروشے بکنے

صاحب اختیار بـدنتے

اما هرزگے عشق نکن چون


 

از احساس و آبرو و غرور دیگران بایـد مایـــہ بذارے!!!


+ نوشته شده در جمعه 92/11/18ساعت 8:9 عصر توسط باران نظرات ()



میخواهم یبنویسم اما.....

نمیتوانم.....ی کلمه ب ذهنم میرسد....تو....

تمام شد این هم نوشته ی امروز.......


+ نوشته شده در شنبه 92/11/5ساعت 5:47 عصر توسط باران نظرات ()



میدانی......

تمام حرف هایم....همان هایی هستند ک....نوشته نمیشوند!

همان 3 نقطه های بیچاره....!


+ نوشته شده در شنبه 92/11/5ساعت 5:42 عصر توسط باران نظرات ()



دلم تنگه واسه دوران  کودکی ..... دورانی ک ب دور از تموم بدی ها.....بدون دغدغه....با آرامشی وصف ناپذیر....ب دنبال بادبادکای رنگی بدوم و بخندم.....اما افسوس ک اون دوران با آرزوهای زودتر بزرگ شدن گذشت و من نفهمیدم....االان بزرگ شدم ....خیلیم بزرگ شدم ولی.....حسرت کودکی رو میخورم....

 

دلنوشته ی من در حالی ک رو مبل خونه ی مامانبزرگمینا لم دادم....


+ نوشته شده در جمعه 92/11/4ساعت 5:52 عصر توسط باران نظرات ()






پایگاه صاحب الزمان - کالای خواب - پرندگان پارسی | خدشه - آرایش عروس - تبادل اطلاعات

بهمن 92 - .....میلاد مرگ عشق.....
…:: SmSlar.ir ::…